ترجمه مقاله

تابان گردیدن

لغت‌نامه دهخدا

تابان گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب )درخشان شدن . روشن شدن : اکماد؛ تابان گردیدن جامه . لعب متن الفرس ؛ پشت اسب تابان گردید. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله