تاجگاه
لغتنامه دهخدا
تاجگاه . (اِ مرکب ) آن موضع که در آن تاجها را نگاه دارند. (آنندراج ). نظیر؛ تخت گاه . تخت . سریر. جای جلوس پادشاه :
بسر خیلی فتنه بر بست موی
سوی تاجگاه تو آورد روی .
همایون کن تاج و گاه و سریر
فرود آمد از تاجگاه و سریر.
بتربت سپردند از تاجگاه
نه جای نشست است آماجگاه .
رجوع به تاجگه شود.
بسر خیلی فتنه بر بست موی
سوی تاجگاه تو آورد روی .
نظامی .
همایون کن تاج و گاه و سریر
فرود آمد از تاجگاه و سریر.
نظامی .
بتربت سپردند از تاجگاه
نه جای نشست است آماجگاه .
سعدی (بوستان ).
رجوع به تاجگه شود.