تاج خواه
لغتنامه دهخدا
تاج خواه . [ خوَا / خا ] (نف مرکب ) پادشاه . (آنندراج ). افسرخواه . دوستدار و خواهنده ٔ تاج . تاج پرست :
روا رو برآمد که بگشای راه
که آمد نوآیین گو تاج خواه .
رجوع به تاج پرست شود.
روا رو برآمد که بگشای راه
که آمد نوآیین گو تاج خواه .
فردوسی .
رجوع به تاج پرست شود.