ترجمه مقاله

تاخس

لغت‌نامه دهخدا

تاخس . [ خ ُ ] (اِخ ) کسی است که در زمان سلطنت اردشیر دوم هخامنشی پس از گائو، داماد تیری باذ جانشینش گردید... گائو داماد تیری باذ، پس از توقیف پدرزنش ترسید که مبادا غضب اردشیر متوجه او هم گردد و بر اثر وحشت رؤسای بحریه را با خود همراه کرد که بر ضد اردشیر علم مخالفت بلند کنند. بعد با پادشاه مصر و لاسدمونی ها داخل مذاکره شد که با آنها متحد گردیده بر ایران یاغی شود. لاسدمونیها که از صلح انتالسیداس و واگذاری شهرهای یونانی آسیا به ایران شرمسار و از کوچک شدن لاسدمون در یونان بواسطه ٔ شکست لکترا ناراضی بودند موقع را مغتنم دانستند که شکستهای خود را تلافی کنند و روی خوش به پیشنهاد گائو نشان دادند ولی دیری نگذشت که او را کشتند... پس از آن تاخس جانشین او گردیده قشونی جمع کرد و شهری در نزدیکی دریا و قرب معبد آپلن بساخت ولی او هم بزودی درگذشت . (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1127).
ترجمه مقاله