ترجمه مقاله

تاران

لغت‌نامه دهخدا

تاران . (اِخ ) جزیره ایست در بحر احمر نزدیک خلیج عقبه . در اکثر نقشه ها آن را بصورت «تیران » ضبط کنند. بنابه روایت جغرافی دانان عرب در این جزیره آب شیرین یافت نشود و ساکنان آنجا را «بنی جدان » نامند و زندگی سکنه با صید ماهی میگذرد و در انقاض کشتی های شکسته سکونت دارند و از کشتی هایی که از آن جا عبور کنند نان و آب شیرین دریافت می نمایند. در این جزیره طوفانها و گردبادهای وحشتناکی تولید میگردد. (از قاموس الاعلام ترکی ). حمداﷲ مستوفی در شرح بحر قلزم آرد: ... در این بحر جزایر بسیار است ، از مشاهیرش جزیره ٔ تاران ، آنرا سوب نیز خوانند و بحدود جای غرق فرعون است . (نزهةالقلوب ج 3 ص 235). جزیره ایست میان قلزم و ایلة. (منتهی الارب ). یاقوت گوید: جزیره ایست در بحر قلزم بین قلزم و ایلة، که در آن قومی از اشقیا سکونت دارند و آنان را بنوجدان خوانند، از کسانی که از آن حوالی عبور کنند نان گیرند و معاش آنان از ماهی است و زراعت و اغنام و احشام و آب شیرین ندارند و خانه های آنان در کشتی های شکسته است واز کسانی که از آنجا عبور می کنند آب شیرین دریافت میدارند و بسا اتفاق افتد که سالها در جزیره ٔ خویش باشند و انسانی از آنجا عبور نکند و چون بدیشان گویند چه چیز موجب اقامت شما در این شهر شده در جواب گویند: شکم شکم ، یا گویند: وطن وطن . (از معجم البلدان ).
ترجمه مقاله