ترجمه مقاله

تارتار

لغت‌نامه دهخدا

تارتار. (ص مرکب ، اِ مرکب ) ریزه ریزه و پاره پاره و ذره ذره . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ذره ذره کردن و ریزریز ساختن . (شرفنامه ٔ منیری ). پاره پاره شده مثل تارهای مو و ابریشم . (فرهنگ نظام ) :
بنگرید اکنون بنات النعش وار از دست مرگ
نیزه هاشان شاخ شاخ و تیرهاشان تارتار .

سنایی .


او مست بود و دست بریشم دراز کرد
برکند تای تای و پراکند تارتار.

سوزنی .


شد ز سر زلف او صبح معنبرنسیم
کرد مه روی او طره ٔ شب تارتار.

خاقانی .


ترجمه مقاله