ترجمه مقاله

تارم

لغت‌نامه دهخدا

تارم . [ رَ ] (اِخ ) نام چند شهر است .(آنندراج ) (انجمن آرا). || شهریست که مردم آنجا همه صاحب حسن می باشند. (برهان ). || نام بلوکی است کوهستانی مابین قزوین و جیلان . || نام قصبه ایست در سرحد فارس و کرمان . (فرهنگ نظام ). شهرکیست بناحیت پارس میان داراگرد و حدود کرمان . جایی با کشت و برز بسیار و نعمت فراخ . (حدود العالم ). || روستایی به آذربایجان . (منتهی الارب ). رجوع به طارم در همین لغت نامه و نزهة القلوب ج 3 ص 187 و 138 و المعرب جوالیقی ص 20، 224 و فارسنامه ٔابن بلخی ص 129، 159، 161، 162 و قاموس الاعلام ترکی و مرآت البلدان ج 1 ص 334 و مراصد الاطلاع و جغرافیای سیاسی کیهان ص 239 و369 و373 و معجم البلدان شود.
ترجمه مقاله