ترجمه مقاله

تارمیغ

لغت‌نامه دهخدا

تارمیغ. (اِ مرکب ) بخاریست که در ایام زمستان روی هوا پدید آید و آن چنان بود که هوایی که مماس بودبر زمین دودی شود که اطراف را تیره گرداند و آنرا «تمن » و «ماغ » و «میغ» و «نژم » نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). بخاری باشد که در ایام زمستان بر روی هوا پدید آید و مانند دودی شودو اطراف را تیره و تاریک سازد و به عربی ضباب گویند. (برهان ). میغ تیره و آن بخاری است که در زمستان به هوا پدید آید و روی زمین را تیره گرداند و نژم نیز گویند و به تازی ضباب خوانند. (فرهنگ رشیدی ). بخاری که در زمستان بهوا برآید روی زمین را تیره و تار نماید و زمین پردود بنظر درآید و آنرا نژم و میغ و به تازی ضباب گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ) :
سرما چنان در آتش خورشید جسته بود
کز تارمیغ گفتی طشتی است اندر آب .

مختاری غزنوی (از فرهنگ جهانگیری ).


ترجمه مقاله