تاریخ گشتن
لغتنامه دهخدا
تاریخ گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) تاریخ شدن . بزرگ و مشهور شدن :
شهریارا روزگار تو بتو تاریخ گشت
همچو تو از دولت تو بهره ور شد روزگار.
تاریخ گشته رفتن مهد تو در عرب
چون در عجم کرامت تو داستان شده .
رجوع به تاریخ شدن و تاریخی شدن شود.
شهریارا روزگار تو بتو تاریخ گشت
همچو تو از دولت تو بهره ور شد روزگار.
فرخی .
تاریخ گشته رفتن مهد تو در عرب
چون در عجم کرامت تو داستان شده .
خاقانی .
رجوع به تاریخ شدن و تاریخی شدن شود.