ترجمه مقاله

تاریک کردن

لغت‌نامه دهخدا

تاریک کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تیره کردن . تار کردن : اغطاش ؛ تاریک کردن شب را. (منتهی الارب ) :
گفت اگر در کمند من افتی
پیش چشمت جهان کنم تاریک .

سعدی .


رجوع به تاری کردن شود.
ترجمه مقاله