تار
لغتنامه دهخدا
تار. (اِخ ) ظاهراً نام کوچه ای به بخارا :
دریغ شهر نشابور و باغ و بستانم
دریغ شهر بخارا و کوچه ٔ تارم .
|| محلی در شمال خوار، و یکی از سرچشمه های رودخانه ٔ خوار است .
دریغ شهر نشابور و باغ و بستانم
دریغ شهر بخارا و کوچه ٔ تارم .
سوزنی .
|| محلی در شمال خوار، و یکی از سرچشمه های رودخانه ٔ خوار است .