ترجمه مقاله

تأنق

لغت‌نامه دهخدا

تأنق . [ ت َ ءَن ْ ن ُ ] (ع مص ) نیک نگریستن در کاری تا نیکو بکنی . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). تأنق در کار یا سخنی ؛ انجام دادن با اتقان و حکمت . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). تأنق در کاری ؛ ریزه کاری کردن در کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : و اگر بسزا در این کار بنظر و فکر و عاقبت اندیشی تأملی و تأنقی کنند معلوم گردد. (جهانگشای جوینی ). که بمرور شهور و احوال نقش آن بر چهره ٔ روزگار باقی خواهد ماند. تأنقی وتدبیری واجب داند. (جهانگشای جوینی ). استادان چربدست در تحسین و تزیین اساس و وضع قواعد آن صنعتهای بدیع و تأنق های غریب نموده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ) . خامه های نقاشان از تحسین و تزیین آن عاجز آید و بغایت تأنق و تنوق آن نرسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ) . || تأنق در باغ ؛ خوش آمدن کسی را مرغزار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). درآمدن بباغ وپسندیدن آن . (از اقرب الموارد). || تأنق مکان ؛ پسندیدن آنرا. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). دوست داشتن آنرا. (از قطر المحیط). پسندیدن آنرا و دل بستن بدان چنانکه از آن مفارقت نکنند.(از اقرب الموارد). || جستجو کردن چیز انیق و دل انگیز. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
ترجمه مقاله