ترجمه مقاله

تباهه

لغت‌نامه دهخدا

تباهه . [ ت َ هََ / هَِ ] (اِ) کباب . طباهجه . طباهة. (دهار). گوشت پخته ٔ نرم و نازک . (برهان ). گوشت نرم و نازک که شرحه شرحه کرده بریان کنند و آن را کباب گویند. طباهه و طباهجه معرب آن است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ) (از فرهنگ رشیدی ). کباب . (برهان ). تباهچه . تواهه .تواهچه . تبه . تبهره . (از فرهنگ رشیدی ) :
مراگفت بر سیخ حمدان همی زن
ز کون زنم روزکی دو تباهه .

انوری .


|| گوشت قیمه کرده . (ناظم الاطباء). || قلیه ٔ بادنجان و بادنجان پخته . (برهان ). بورانی بادنجان . کشک بادنجان . (ناظم الاطباء) : سلطان فرمود تا او را حبس کردند و در آن حبس او را در تباهه زهر دادند. (تاریخ بیهقی ص 182). دفع مضرتش [ شراب سپید و تنک ] با سپیدباها و توابل وتباهه ٔ خشک کنند تا زیان ندارد و منفعت کند. (نوروزنامه از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || تخم مرغ بریان کرده ٔ با گوشت و سرکه و فلفل و لوبیا. (ناظم الاطباء). || خاگینه . (برهان ). رجوع به تباهچه و طباهجه و طباهج و دیگر گونه های این لغت شود.
ترجمه مقاله