ترجمه مقاله

تباهچه

لغت‌نامه دهخدا

تباهچه . [ ت َ چ َ / چ ِ ] (اِ) تباهجه . تباهه . تبه . تبهره . گوشت نرم و نازک . (فرهنگ جهانگیری ). گوشت پخته ٔ نرم و نازک را گویند، معرب آن طباهجه است . (برهان ) (آنندراج ). گوشت نازک شرحه شرحه برای کباب . (فرهنگ نظام ). گوشت نرم و نازک قیمه کرده . (ناظم الاطباء). صاحب تاج العروس در ذیل طباهجه آرد: «... در بعضی نسخ تباهج بدون «ها» در آخر، گوشت شرحه شرحه و آن صفیف است و در تاج الاسماء معرب تباهه و در لسان (لسان العرب ) «با»بدل است از بایی که بین «ب » و «ف » (= پ ) باشد مانندبرند (= پرند)... (تاج العروس ج 2 ص 70). تباهه و تواهه و تباهچه و تبه و تبهره هر شش لغت بالفتح ، گوشت نرم و نازک شرحه شرحه کرده ، طباهجه معرب آن و بتازی چنین گوشت را کباب گویند. (فرهنگ رشیدی ) :
نه مرد مفتی و قاضی شدم که دارم دوست
بهین تباهچه ای یا لطیف حلوایی .

مظهر (از فرهنگ جهانگیری ).


رجوع بحاشیه ٔ برهان قاطع چ معین شود. || تخم مرغ بریان کرده . (ناظم الاطباء). || بورانی . (ناظم الاطباء). رجوع به طباهج و طباهجه وتباهه و دیگر گونه های این لغت شود.
ترجمه مقاله