تبریزی
لغتنامه دهخدا
تبریزی . [ ت َ ] (اِخ ) صائن الدین . حمداﷲ مستوفی آرد: صائن الدین تبریزی به تبریز نماند از اشعار اوست :
دوش این دلم از درد جدایی میسوخت
ز اندیشه ٔ آن تا تو کجایی میسوخت
تااز شب تیره روز روشن بدمید
بیچاره دلم چو روشنایی میسوخت .
دوش این دلم از درد جدایی میسوخت
ز اندیشه ٔ آن تا تو کجایی میسوخت
تااز شب تیره روز روشن بدمید
بیچاره دلم چو روشنایی میسوخت .
(تاریخ گزیده چ برون ص 792).