ترجمه مقاله

تبریق

لغت‌نامه دهخدا

تبریق . [ ت َ ] (ع مص ) چشم فراخ باز کردن و یا تیز نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ).نیکو گشادن هر دو چشم را و تیز نگریستن || زینت دادن خانه را و منقش کردن آن . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آراسته شدن و زینت گرفتن زن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || سفر دور و دراز کردن . || استبدادکردن در گناهان . || دشوار شدن کار بر کسی . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله