ترجمه مقاله

تبطن

لغت‌نامه دهخدا

تبطن . [ ت َ ب َطْ طُ ] (ع مص ) کسی را در زیر آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). کسی را در زیر خود گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || تبطن ؛ نزدیکی کردن با جاریه ، و لمس کردن او و مالیدن شکم خود را بشکم وی . (از قطر المحیط): تبطنت الجاریة؛ انداختم خود را بر روی آن کنیزک . (ناظم الاطباء). || گردیدن در چراگاه . (تاج المصادر بیهقی ). در چراگاه گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تبطن الکلأً؛ گردید در چراگاه . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ). || دانستن حقیقت کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تبطن در وادیه ؛ داخل شدن در آن . (از قطر المحیط).
ترجمه مقاله