ترجمه مقاله

تبقیط

لغت‌نامه دهخدا

تبقیط. [ ت َ ] (ع مص ) برآمدن بر کوه . (اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شتاب کردن در سخن و در راه . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ). شتابی کردن در گفتار و رفتار. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). غلبه کردن کسی را به حجت . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جدا و پراکنده کردن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- امثال :
بقطیه بطبک ؛ ای فرقیه ِ برفقک لایُقطن له ، یُضرَب لمن یؤمر باحکام العمل بعلمه و معرفته ِ والاحتیال فیه ِ مترفّقا. (اقرب الموارد). یعنی جدا و دور کن آن را بتدبیری که کسی را معلوم نشود. و اصل مثل آن است که مردی احمق بخانه ٔ معشوقه ٔ خود آمد، ناگه شکمش پیچید و پلید کرد خانه را پس بمعشوقه ٔ خویش گفت بقطیه بطبک . و این مثل را در حق کسی گویند که از وی استواری کار و حیله و تدبیر طلب نمایند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به تاج العروس ج 5 ص 110 شود.
ترجمه مقاله