ترجمه مقاله

تبنیک

لغت‌نامه دهخدا

تبنیک . [ ت َ ](ع مص ) برآمدن دو دختر از قبیله ٔ خود و بعد آن بهمدیگر خبر اهل خود دادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || حاجت روا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): اذهبی فبنکی حاجتنا؛ ای اقضیها. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله