تبه رای
لغتنامه دهخدا
تبه رای . [ ت َ ب َه ْ رَ ] (ص مرکب ) بداندیشه . بدرای . تباه رای . تباه خرد :
مغان تبه رای ناشسته روی
بدیر آمدند از در و دشت و کوی .
رجوع به تباه و تبه و دیگر ترکیبهای این دو و تباه رای شود.
مغان تبه رای ناشسته روی
بدیر آمدند از در و دشت و کوی .
(بوستان ).
رجوع به تباه و تبه و دیگر ترکیبهای این دو و تباه رای شود.