ترجمه مقاله

تب سرد

لغت‌نامه دهخدا

تب سرد. [ ت َ ب ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نافض . تب لرزه . (بحر الجواهر). تبی که از بسیار لرزه ٔ آن تبدار نتواند خویشتن را از لرزه نگاه دارد. (قانون کتاب چهارم حمیات )[ : سکیینج ] نافض را که بپارسی تب سرد یا لرزه گویند زایل کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
ایشان ز رشک ، در تب سرد آنگهی مرا
کردند پوستین و نکردم عتابشان .
_(l50k)_

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 335).


رجوع به تب و حمی و دیگر ترکیب های این دو شود.
ترجمه مقاله