ترجمه مقاله

تتبع

لغت‌نامه دهخدا

تتبع. [ ت َ ت َب ْ ب ُ ] (ع مص ) از پی فراشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پیروی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پیروی و متابعت . (فرهنگ نظام ). || پی در پی طلب کردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). طلب کردن کسی را برفتن در پی آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در پی چیزی رفتن بطلب آن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). با جد و جهد چیزی را طلب کردن . (ناظم الاطباء). تفحص و تلاش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (المنجد) (ناظم الاطباء). کوشش . (ناظم الاطباء). جستجو و تفحص . (فرهنگ نظام ) : تا همت بتحصیل علم و تتبع اصول و فروع آن مصروف گردانید. (کلیله و دمنه ). از سمرقند بر عزیمت تتبع ایشان بر راه بخارا بجانب جند رفت . (جهانگشای جوینی ).
ترجمه مقاله