ترجمه مقاله

تترس

لغت‌نامه دهخدا

تترس . [ ت َ ت َرْ رُ ] (ع مص ) سپردار شدن . (زوزنی ) (دهار) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تتریس ؛ سپر پیش داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): تسترت بک من الحدثان و تترست من نبال الزمان . (اقرب الموارد). رجوع به تتریس شود.
ترجمه مقاله