ترجمه مقاله

تثاقل

لغت‌نامه دهخدا

تثاقل . [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) گرانی کردن . (زوزنی ) (ترجمان عادل بن علی ). گرانی خاطر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کاهلی کردن و پس ماندن از آن و خویشتن را گران ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): تثاقل عنه ثقل و تباطاء. (قطر المحیط). گرانی نمودن . (از اقرب الموارد). || چیزی را با سنگینی لگدمال کردن . (از اقرب الموارد). || بددلی کردن قوم در جنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرانی کردن قوم هنگام یاری خواستن از ایشان . (از قطر المحیط). || گرانبار شدن . (غیاث اللغات ).
ترجمه مقاله