ترجمه مقاله

تجاوب

لغت‌نامه دهخدا

تجاوب . [ ت َ وُ ](ع مص ) یکدیگر را جواب دادن . (زوزنی ). تحاور. (زوزنی ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). با یکدیگر جواب دادن . (دهار). جواب گفتن بعضی مر بعض را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : و از آن وقت باز، دواعی ادبار تجاوب نمود و قوافل حرمان و خذلان تناوب کرد. (جهانگشای جوینی ). || تناسق . نظم : کلام فلان متناسب متجاوب و لایتجاوب اول کلامک و آخره . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله