ترجمه مقاله

تجدیع

لغت‌نامه دهخدا

تجدیع. [ ت َ ] (ع مص ) بدخوار گردانیدن مادر کودک را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هر دو گوش خر بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جدعاً لک گفتن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ). و آن دعائی است و معنی آن اینست که خداوند او را گرفتار جدع کند یعنی خیر را از او قطع نماید و او را ناقص و معیوب سازد. || پژمرده کردن قحط گیاه را بسبب انقطاع باران . (اقرب الموارد). پژمرده کردن قحط گیاه را. (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) :
و غیث مریع لم یجدع نباته
ولته افانین السماکین اهلب .

ابن مقبل (از اقرب الموارد).


|| سخت بریدن لب یا گوش یا بینی . (آنندراج ). || حبس کردن . (آنندراج ).
ترجمه مقاله