ترجمه مقاله

تجرم

لغت‌نامه دهخدا

تجرم . [ ت َ ج َ ر رُ ] (ع مص ) تمام شدن سال . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). گذشتن سال . (اقرب الموارد). گذشتن سال و تمام شدن آن . (قطر المحیط) :
دمن تجرم بعد عهد انیسها
حجج خلون حلالها و حرامها.

لبید (از اقرب الموارد).


|| گذشتن شب و تمام گردیدن و کذلک : تجرم النهار و غیره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمام شدن و گذشتن شب . (آنندراج ). گذشتن شب و تمام گردیدن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || گناه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کسی را جرمی نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). دعوی گناه کردن بر کسی که نکرده است . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خرمای ریخته را برچیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله