ترجمه مقاله

تجنیب

لغت‌نامه دهخدا

تجنیب . [ ت َ ] (ع مص ) دور کردن کسی را از چیزی . (شرح قاموس ). دور کردن . (ترجمان عادل بن علی ). دور داشتن کسی را از چیزی . || دور داشتن گوسپندان و شتران را از فحل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || نفرستادن نر در شتر و گوسفندان . (شرح قاموس ). || دور شدن از چیزی . || تجنیب قوم ؛ بریده و منقطع شدن شیرهای ایشان . (شرح قاموس ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): جنب القوم ؛ اذا انقطعت البانهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) گوژی ساقهای اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کجی و پیچیدگی در پای اسب و این مستحب و دوست داشته شده است . (شرح قاموس ).
ترجمه مقاله