ترجمه مقاله

تجویف

لغت‌نامه دهخدا

تجویف . [ ت َج ْ ] (ع مص ) کاواک و میان تهی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). میان تهی کردن . (دهار). خالی کردن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). جوف قرار دادن چیزی را. || خارج کردن آنچه که در جوف آن بود. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || (اِ) در محاوره ، آنچه که در میان چیزی خالی باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جوف و کاواک و مغاره . (ناظم الاطباء). نزد اطبا فضایی که در باطن عضو باشد.(فرهنگ نظام ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ) : و اگر اندر تجویفها و منفذهاء دماغ باشد [ ماده ٔ نزله ] بسیار باشد که سکته آرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
ترجمه مقاله