ترجمه مقاله

تحدی

لغت‌نامه دهخدا

تحدی . [ت َ ح َدْ دی ] (ع مص ) قصد و آهنگ چیزی کردن . || برابری کردن در کاری و پیش خواندن خصم را و غلبه جستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). از کسی درخواستن تا با تو برابری کند در کاری تا عجز او ظاهر شود و برابری در نبردکردن . (تاج المصادر بیهقی ). از کسی درخواستن تا با تو برابری کند. (زوزنی ). معارضه کردن و پیش خواندن خصم را و غلبه جستن بر او. (آنندراج ) (فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله