ترجمه مقاله

تحریف

لغت‌نامه دهخدا

تحریف . [ ت َ ] (ع مص ) بگردانیدن سخن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گردانیدن سخن از جای وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). گردانیدن سخن و چیزی را از وضع و حالت خود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).برگردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بگردانیدن . (دهار) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تغییر هر چیز عموماً و تغییر کتاب خصوصاً. (فرهنگ نظام ). تغییراللفظ دون المعنی . (تعریفات ). تغییرالشی ٔ عن موضعه . (کشاف اصطلاحات الفنون ). تغییر، تبدیل ، انقلاب ، سرنگونی و واژگونی و انحراف سخن و یا چیزی دیگر از حالت و وضع خود و تقلب . (ناظم الاطباء) : گفت درخواستم تا مردی مسلمان در میان کار من باشد که دروغ نگوید و سخن تحریف نکند. (تاریخ بیهقی ). روا نیست در تاریخ تحریف و تغییر و تبدیل کردن . (تاریخ بیهقی ). || قط محرف زدن قلم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). کج تراشیدن سر قلم . (فرهنگ نظام ) :
خرد از بیخبران آموز ای شاه خرد
که بتحریف قلم گشت خط مرد قویم .

ابوحنیفه ٔ اسکافی .


|| تحریف چیزی ؛ حَرْف قرار دادن برای آن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || میل دادن چیزی را و قرار دادن چیزی را بر جانب و طرفی . (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): و طاعون یحرف القلوب ؛ ای یُمیلها و یجعلها علی حرف ، ای جانب و طرف . (منتهی الارب ). || در اصطلاح محدثان ، عبارتست از تصحیف یعنی تغییر حدیث و برخی بین تحریف و تصحیف فرق نهند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || دراصطلاح قراء، تغییر دادن الفاظ قرآن است برای مراعات آواز. در اتقان گوید: و از جمله بدعتهائی که جماعت قاریان نهاده اند آن است که در یک جای جمع شوند و همگی با یک آهنگ قرآن خوانند و مثلاً در جمله ٔ «افلاتعقلون » الف را حذف کنند و حرفی را که مد آن سزا نیست ممدود سازند تا آن راهی را که در فن تجوید برای خود برگزیده اند مستقیم کنند. و این عمل را سزاوار است تحریف نامند - انتهی . و در دقایق محکمه گفته است بعد از بیان مخارج حروف ، که تحریف آن است که قاریان گرد هم آیند و همه به یک آواز خواندن آغاز کنند، یکی از آنان جزئی از کلمه ای را قرائت کند، و دیگری جزء دیگر همان کلمه را قرائت و به انجام رساند. و این عمل را بالخاصه برای محافظت و مراعات آواز خود انجام میدهند. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت صص 357 - 358). || در اصطلاح اهل جفر، تحریف عبارتست از تکسیر زمام . در رساله ٔ مسمی به انواع البسط میگوید: تکسیر زمام ، یعنی تحریف حروف زمام بدین طریق بود که چون تکسیر نمایند حرف آخر زمام را در اول سطر بنویسند. وحرف اول زمام را بجای حرف دوم . و حرف ماقبل آخر زمام را بجای حرف دوم . و حرف ماقبل آخر زمام را بجای حرف سوم اول سطر بنویسند. و حرف دوم اول زمام را بجای حرف چهارم . و بهمین قاعده تمام کنند. و این تحریف رادر هر سطر نمایند. تا آنکه زمام با ترتیب زمام اول بازآید. و علامت او آنست که چون حرف اول زمام اول در آخر زمام آید و حرف دوم زمام اول در اول زمام آید تکسیر تمام شده باشد. و اگر سطر دیگر خواسته باشند، همان سطر زمام اول خواهد آمد. و در جمیع انواع بسط مادامی تحریف کنند که به زمام اول بازگردد، الا در بسط تمازج که در آن عمل نظر میکنند که حروف مطلوب چند است و بتعداد حروف مطلوب تحریف نمایند. اگر حروف مطلوب پنج حرف باشند تا پنج سطر تحریف ، و اگر هفت باشد تا هفت سطر تحریف نمایند، و بر این قیاس . و در بعضی از صور در تحریف ابتدا از حرف اولین کنند یعنی حرف اول زمام را در اول سطر دوم نویسند. و حرف آخرین را در دوم سطر دوم و همچنین عمل را بپایان رسانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ص 358). || دراصطلاح اهل لغت ، تشابه حروف کلماتست بعض دیگر را در نوع و شکل و عدد و ترتیب و اختلاف آنها در حرکات یا حرکت و سکون ، بخلاف تصحیف که آن اختلافست در نقطه ها. رجوع به نشوءاللغه ص 29 به بعد شود.
ترجمه مقاله