ترجمه مقاله

تحفی

لغت‌نامه دهخدا

تحفی . [ ت َ ح َف ْ فی ] (ع مص ) مبالغت کردن در گرامی کردن و پرسیدن از حال کسی . (تاج المصادر بیهقی ). مهربانی نمودن واز حال کسی پرسیدن . (زوزنی ). مهربانی نمودن و مبالغه نمودن در اکرام کسی و از حال کسی پرسیدن و فرحت و سرور ظاهر نمودن به کسی . (آنندراج ). نوازش فراوان کردن به کسی و فرحت و سرور ظاهر نمودن به وی و بسیار پرسیدن از حال وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تلطف و مبالغه نمودن در اکرام : هو حَسن ُالتحفی بقومه . (ازاقرب الموارد). || کوشیدن در کسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحفی در کاری ؛ کوشیدن در آن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || اهتبال . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به اهتبال شود.
ترجمه مقاله