ترجمه مقاله

تحمحم

لغت‌نامه دهخدا

تحمحم . [ ت َح َ ح ُ ] (ع مص ) اَحَم ّ شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بانگ کردن اسب آهسته تر از صهیل . || بانگ اسب تاتاری وقت جو خواستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطرالمحیط). حَمْحَمَة. (زوزنی ). رجوع به حمحمة شود.
ترجمه مقاله