ترجمه مقاله

تخت نشین

لغت‌نامه دهخدا

تخت نشین . [ ت َ ن ِ ] (نف مرکب ) پادشاهی که دارای تخت و تاج باشد. (ناظم الاطباء). از عالم مسندنشین . (آنندراج ) :
هرکه شد تاجدار و تخت نشین
تاج او آسمان و تخت زمین .

نظامی .


کآن تخت نشین که اوج سای است
خرد است ولی بزرگ رای است .

نظامی .


تاج بخش شهان تخت نشین
مشرق و مغربش بزیر نگین .

؟ (حبیب السیر جزو 4 از ج 3 ص 322).


و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله