ترجمه مقاله

تخسیر

لغت‌نامه دهخدا

تخسیر. [ ت َ ] (ع مص ) هلاک کردن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (آنندراج ): خسره ُ سوءُ عمله ِ؛ ای اهلکه ُ. (اقرب الموارد). || زیانکار گردانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب الموارد). || به زیان نسبت دادن کسی را. (اقرب الموارد). || ضرر و زیان : ... فماتزیدوننی غیر تخسیر. (قرآن 63/11).
در عطای ما نه تخسیر و نه کم
نه پشیمانی نه حسرت نه ندم .

مولوی .


|| کمی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
تو مبین تخسیر روزی و معاش
تو مبین این قحط و خوف و ارتعاش .

مولوی .


ترجمه مقاله