ترجمه مقاله

تخشع

لغت‌نامه دهخدا

تخشع.[ ت َ خ َش ْ ش ُ ] (ع مص ) فروتنی نمودن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تضرع . (اقرب الموارد) (از قاموس ). تکلف خشوع . (اقرب الموارد). فروتنی و عجز کردن . (غیاث اللغات ). تخشع و تخاشع؛ تکلف خشوع . (المنجد). تضرع کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).تضرع . (المنجد): فلاتحسبی انی تخشعت بعدکم . (اقرب الموارد) : پس بزبان تضرع و بیان تخشع گفت . (سندبادنامه ص 59). طریق کار جز زاری و تضرع و لابه و تخشع نمی دید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 244).
ترجمه مقاله