ترجمه مقاله

تخصص

لغت‌نامه دهخدا

تخصص . [ ت َ خ َص ْص ُ ] (ع مص ) خاص گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد). || یگانه شدن به چیزی . (اقرب الموارد) (المنجد). || (اصطلاح علم اصول ) قسیم تخصیص . خروج شی ٔ از حکم بطبیعت و ذات نه بواسطه ٔ مخصص لفظی . مثلاً اگر گویند «دانشمندان پرهیزکار را اکرام کنید»، دو گروه از این حکم خارج اند:دانشمندان ناپرهیزکار که با قید لفظی «پرهیزکار» خارج شدند و آنرا تخصیص گویند، مردم نادان که بذاته ازتحت حکم خارجند و آنرا تخصص گویند و بعبارت دیگر تخصیص را خروج بواسطه ٔ دلیل لفظی و تخصص را خروج بواسطه ٔ دلیل لبی گویند. رجوع به کتابهای اصول فقه شود.
ترجمه مقاله