ترجمه مقاله

تخلل

لغت‌نامه دهخدا

تخلل . [ ت َخ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) به میان گروهی در شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درآمدن در میان کسان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد). در میان قوم شدن . (آنندراج ). درآمدن در میان کسان یا در خلال خانه های آنان . (از اقرب الموارد). || درآمدن در حوالی قوم . || سپری شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سپری شدن چیزی . (آنندراج ). || به یکی از جای مخصوص باریدن باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باران به یک جایی مخصوص باریدن . (آنندراج ). باریدن باران در جایی مخصوص ، نه همه جا. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || جستن رطب را در میان شاخه ها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تخلل َ الرُطب َ؛ طلبه خلال َالسَعَف بعد انقضاءالصرام . (اقرب الموارد). || سوراخ نافذ کردن در چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نفوذ کردن چیزی در چیزی : تخلل الشی ُٔ فیه ؛ نفذ. (اقرب الموارد) (المنجد). || زدن کسی را پیاپی به نیزه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || خلال کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خلال کردن در دندان . (منتهی الارب ). خلال کردن دندان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاک کردن آنچه در میان دندانها است . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || انگشتان در میان یکدیگر آوردن در وضو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله