ترجمه مقاله

تخم فشاندن

لغت‌نامه دهخدا

تخم فشاندن . [ ت ُ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) تخم افشاندن :
تو ازفشاندن تخم امید، دست مدار
که در کرم نکند اشک نوبهار امساک .

صائب .


رجوع به تخم افشاندن شود.
ترجمه مقاله