ترجمه مقاله

ترحیب

لغت‌نامه دهخدا

ترحیب . [ ت َ ] (ع مص )مرحبا گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ).مرحبا گفتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از المنجد) : ... دید بنواخت و تقریب و ترحیب ارزانی داشت . (سندبادنامه ص 298). اگر این عزیمت بنفاذ رسانی ... هر آنچه توقع افتد از ترتیب و ترحیب و اکرام و انعام ... درباره ٔ تو به اتمام رسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 264). پسر او شاه شار بخدمت تخت سلطان آمد و از تقریب و ترحیب بهره ٔ تمام یافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 340).
پس سلامش کرد گرم آن اوستاد
جست از جا، لب بترحیبش گشاد.

مولوی .


|| فراخ گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): رحب بالرجل ترحیباً؛ قال له مرحبا. رحب به ؛ دعاه ُ الی الرحب و السعة. (لسان العرب ). || فراخ گردانیدن مکان را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || خواندن کسی را به سوی فراخی . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترجمه مقاله