ترجمه مقاله

تردی

لغت‌نامه دهخدا

تردی .[ ت َ رَدْ دی ] (ع مص ) از جای درافتادن و یا در چاهی افتادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درافتادن درچاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد). از جایی درافتادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). از جای بلند افتادن . (آنندراج ). به گودی درافتادن . (از اقرب الموارد). || هلاک شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ). مردن . (از لسان العرب ). || و در آیه ٔ شریفه ٔ ذیل مفسران این معانی را آورده اند،قوله تعالی : و مایغنی عنه ماله اذا تردی .(قرآن 92 / 11)؛ گفت مال او از او غنا نکند چون افتاده باشد، مجاهد گفت چون بمیرد، قتاده و ابوصالح گفتند چون بدوزخ فروشود. (تفسیر ابوالفتوح ). || ردا برافکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آراستن جاریه خود را به حمایل و چادر برافکندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ردا بر دوش افکندن . (آنندراج ). ردا پوشیدن جاریه . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترجمه مقاله