ترجمه مقاله

ترسیم

لغت‌نامه دهخدا

ترسیم . [ ت َ ] (ع مص ) جامه بخط کردن . (از تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). جامه را مخطط کردن . (آنندراج ). مبالغه ٔ رَسْم . (زوزنی ). || نشانه کردن و نیک نوشتن . (آنندراج ). نشان گذاشتن و نقش کردن . (فرهنگ نظام ). || گماشتن ناقه را چنانکه بر زمین اثری بگذارد. (از اقرب الموارد). || گماشتن ترسیم را، لغت مغربی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || خطوط خفیه کشیدن . (از متن اللغة).
ترجمه مقاله