ترجمه مقاله

ترشرویی کردن

لغت‌نامه دهخدا

ترشرویی کردن . [ ت ُ / ت ُ رُ رو ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدخلقی کردن .درهم کشیدگی روی نمودن . تعبیس . لبها و ابروان در هم کشیدن ، چندانکه صورت خشن و هولناک گردد :
یکی چون ترشی آن غوره خوردی
چو غوره زآن ترشرویی نکردی .

نظامی .


ز شورش کردن آن تلخ گفتار
ترشرویی نکردم هیچ در کار.

نظامی .


با شراب تازه زاهد ترشرویی می کند
کو جوانمردی که سازد کار این بی پیر را.

صائب .


ترجمه مقاله