ترجمه مقاله

ترغاق

لغت‌نامه دهخدا

ترغاق . [ ت َ / ت ُ ] (اِ) پاس داشتن و خبردار بودن . (برهان ). پاسبانی و نگهبانی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پاس داری در شب برای رفع دشمن یا دزد. (ناظم الاطباء).
صاحب سنگلاخ در ذیل تورغاق آرد: بدو معنی آمده اول پاسبان و نگهبان و کشیکچی را گویند و بمعنی پاسبانی و حراست هم باشد چنانکه شاعر بفارسی گفته :
بر درگه میمون تو در نوبت تورغاق
میران و مهان بر عدد ریگ برآری .

؟


|| دویم نام طایفه ایست از اوزبک ، و مؤلف فرهنگ جهانگیری و صاحب برهان قاطع این لفظ را به فتح تا نیز بر وزن چخماق خوانده و فارسی تصور کرده و به این معنی نوشته اند. (سنگلاخ ص 172). و رجوع به ترغاک شود.
ترجمه مقاله