ترجمه مقاله

ترفیع

لغت‌نامه دهخدا

ترفیع. [ ت َ ] (ع مص ) برداشتن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دور شدن و دور نمودن ، یقال : رفعهم ؛ ای باعدهم فی الحرب . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || مختلف دویدن خر، یقال : رفع الحمار؛ اذا عدا عدواً بعضه ارفع من بعض . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیک راندن شتر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شکایت بردن پیش حاکم و نزدیک آن شدن با خصم : رفعه الی الحاکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) در تداول امروز رتبه و درجه ٔ بالاتری که به کارمندان کشوری و لشکری دهند. ج ، ترفیعات .
ترجمه مقاله