ترلک
لغتنامه دهخدا
ترلک . [ ت ِ ل ِ ] (اِ) جامه ٔ آستین کوتاه پیش واز. (برهان ) (ناظم الاطباء). قبا و جامه ٔ آستین کوتاه را گویند و چون این لغت در فرهنگها نیست و در برهان آورده ظن غالب این است ت که پارسی نباشد و ترکی باشد. اما چند بیت در جهانگیری یافته شد و نگاشته میشود و گفته که باول مکسور است و لام مکسور. (انجمن آرا) (آنندراج ) :
ترک تیلی قبای ترلک پوش
آفتابی است مشتری در گوش .
گشتم چنان ضعیف که خیاط روزگار.
از بند ترلک تو بدوزد قبای ما
دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: ترلک یا ترلیک (فارسی ) جمع ترالیک . در سوریه جردقه یا لباس زنانه ٔ کوتاه آستین دار یل ، شکم بند آستین دارد. || در مصر کفش ساغری ، بدون پاشنه . گیوه از پوست و رجوع به ترمیک شود. (دزی ج 1 ص 145).
ترک تیلی قبای ترلک پوش
آفتابی است مشتری در گوش .
ابن یمین (از آنندراج ).
گشتم چنان ضعیف که خیاط روزگار.
از بند ترلک تو بدوزد قبای ما
(از آنندراج ).
دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: ترلک یا ترلیک (فارسی ) جمع ترالیک . در سوریه جردقه یا لباس زنانه ٔ کوتاه آستین دار یل ، شکم بند آستین دارد. || در مصر کفش ساغری ، بدون پاشنه . گیوه از پوست و رجوع به ترمیک شود. (دزی ج 1 ص 145).