ترجمه مقاله

ترمیق

لغت‌نامه دهخدا

ترمیق . [ ت َ ] (ع مص ) دایم نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ). پیوسته نگریستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مانند ترنیق . (از اقرب الموارد): رمقه ُ ترمیقاً و گویند رمدت المعزی فرمق رمق بالامر ای اشرب لبنها قلیلا قلیلا لانها تصنع بعد مدة و رجوع به تربیق شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رمدت الابل فرمق رمق ای در لبنها قبل النتاج فاشرب منه ْ قلیلا قلیلا لانها تضع بعد مدة. (از اقرب الموارد). || کار رانیکو محکم ناکردن که کافی و پسند باشد. || بهم آوردن سخن و بربستن دروغ و باطل گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تلفیق کلام . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترجمه مقاله