ترجمه مقاله

تزریم

لغت‌نامه دهخدا

تزریم . [ ت َ ] (ع مص ) قطع کردن کمیز بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قطع کردن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): زرمه ُالدهر؛ ای قطع عنه ُالخیر. (المنجد). || قطع کردن اشک و سخن و جز آن بر کسی . || بخیل نمودن (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نسبت دادن کسی را به بخل . (از متن اللغة).
ترجمه مقاله