ترجمه مقاله

تزلع

لغت‌نامه دهخدا

تزلع. [ ت َ زَل ْ ل ُ ] (ع مص ) شکافته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بشکافتن . (زوزنی ). کفتن پا و کفتن دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تشقق پا. (از متن اللغة). تشقق پوست پا. (از اقرب الموارد). و شکافته شدن ظاهر یا باطن پا. شکافته شدن ظاهر کف دست . (از المنجد). || شکستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تکسر. (متن اللغة). || سوختن پوست به آتش . (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد). || ریختن پر. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || فاسد شدن جراحت . (از المنجد).
ترجمه مقاله