ترجمه مقاله

تزویج

لغت‌نامه دهخدا

تزویج . [ ت َ زْ ] (ع مص ) مرد را زن دادن وزن را شوی دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از دهار) (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و زوجناهم بحور عین . (قرآن 44 و 52 / 20). || جفت و قرین کردن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چیزی را به چیزی قرین کردن . (از المنجد). فردی را قرین فرد دیگر کردن :
خطبه ٔ تزویج پراکنده کن
دختر خود نامزد بنده کن .

نظامی .


|| در بیت زیر، ظاهراً بمعنی بهم آمیختن ، همبستر شدن :
به پاکی مریم ازتزویج یوسف
به دوری عیسی از پیوند عیشا.

خاقانی .


ترجمه مقاله